یادداشت دکتر حاجی یوسفی به‌ مناسب دومین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی

11849 Views

دکتر امیرمحمد حاجی یوسفی، عضو هیأت علمی دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی؛ به مناسبت دومین سالگرد شهادت سـردار حاج قاسم سلیمانـی، یادداشتی با عنوان «سردار سلیمانـی معمـار بازدارندگـی نوین جمهـوری اسلامی ایران» منتشـر کرده است که در ادامـه می‌خوانیـد:

​​​​​​​

بسمه تعالی

سردار سلیمانی معمار بازدارندگی نوین جمهوری اسلامی ایران

شهید مطهری در مورد انسان کامل از دیدگاه مکتب اسلام می‌گوید: "انسان کامل آن انسانی است که همه ارزش‏های انسانی‌اش با هم رشد کنند، هیچ‏کدام بی رشد نمانند و همه هماهنگ یکدیگر رشد کنند و رشدشان به حدّ اعلا برسد. ..... انسان کامل، کمالش در تعادلش و در توازنش ‏می‌باشد". شهید سلیمانی را می‌توان یکی از نمونه‌های انسان کامل یعنی انسان متوازن و متعادل دارای جنبه‌های مختلف ارزشی دانست. شهید سلیمانی هم مرد دعا و عبادت و زهد و تقوا بود، هم مردم عمل و میدان و جهاد و مردم. هم با خدا بود هم با مردم. هم نظامی بود هم دیپلمات. هم فرمانده بود هم پیرو و .... از این‌رو درباره انسان کامل یکجا نمی‌توان صحبت کرد. در هر مقال شاید بشود به یک بعد به شکل اشاره‌ وار پرداخت. یکی از ابعادی که در این نوشتار با آن سروکار داریم بعد نظامی و دفاعی و امنیتی شخصیت شهید سلیمانی‌ است. به عنوان رزمنده و فرمانده سال‌ها در دفاع مقدس خدمت کرده و بعد از آن هم در کسوت‌های مختلف از جمله فرماندهی سپاه قدس و در نهایت هم با ظهور داعش، فرماندهی مقابله با تکفیری ها و حامیان استکباری‌شان در منطقه را تا پای شهادت بر عهده می‌گیرد.

ادعای این نوشتار این است که شهید سلیمانی معمار بازدارندگی نوین جمهوری اسلامی ایران است. معمولا دولتها در مسیر حفظ و بقای خود از راهبردهای مختلف دفاعی و تهاجمی استفاده می‌برند. یکی از راهبردهای دفاعی همانا بازدارندگی است که طی آن دشمن به خود جرات حمله به شما را ندهد. بازدارندگی عمدتا مفهومی جنگ سردی است و بعد نظامی آن هم در سطح سلاح‌های هسته‌ای میان دو ابرقدرت شرق و غرب بوده است و گمان می‌رفت با فروپاشی شوروی این مفهوم نیز از حیز انتفاع بیفتد. اما بر خلاف این تصور مفهوم بازدارندگی به شیوه‌های دیگر بخصوص در سطح منطقه غرب آسیا مورد استفاده واقع شد.

جمهوری اسلامی ایران به سبب ماهیتی که داشت مورد پذیرش قدرت‌های جهانی قرار نگرفت و لذا از همان ابتدا نخست از طریق نیروهای اپوزیسیون مسلح داخلی و سپس از طریق جنگ تحمیلی سعی در متلاشی کردن آن نمودند. با تداوم نظام ج. ا. ایران و استواری در جنگ اما دشمنان برای نابودی آن تغییر راهبرد و تاکتیک دادند. جمهوری اسلامی نیز که از ابتدا برای حفظ خود به تدوین راهبرد دفاعی-امنیتی در قالب بازدارندگی سنتی پرداخت باید در کنار آن و با توجه به راهبردها و تاکتیک‌های جدید دشمنان به اتخاذ راهبردهای متناسب می‌پرداخت. البته در اتخاذ استراتژی جمهوری اسلامی عوامل متعددی دخیل بود که بررسی آنها در این مجال نمی‌گنجد اما از دید نگارنده مهم‌ترین عامل تاثیرگذار بر اتخاذ راهبرد نظامی-دفاعی جمهوری اسلامی عبارت از فشارهای سیستمی ساختار نظام بین‌الملل بود که منجر شد به این که ایران برای بقای خود به افزایش توانایی‌های نظامی خود بپردازد، به دولتی حافظ وضع موجود و امنیت جو تبدیل شود و تلاش کند با خوانش نیت‌ها و انگیزه‌های دشمنان به طراحی سیاست متناسب بپردازد.

یکی از تحولات بسیار مهم در منطقه ظهور داعش در سال 2014 میلادی بود که می‌توانست وضع موجود را برهم بزند و بقای جمهوری اسلامی ایران را به صورت جدی تهدید نماید لذا لازم بود راهبردی متناسب اتخاذ گردد که همانا می‌توان آن را راهبرد یا سیاست دفاع از امنیت خود در خارج از مرزها نام نهاد. جمهوری اسلامی ایران راهبرد خود را بر اساس سه محور اصلی قرار دارد یعنی دفاع در عمق، استفاده از جنگ نیابتی و غیرمتوازن و اتصال امنیت خود به امنیت کل منطقه. شهید سلیمانی در اتخاذ این راهبرد و اجرایی کردن آن نقشی بی بدیل داشت. نقش وی در بازدارندگی نظامی هر چند بسیار مهم بود اما از دید نگارنده بعد نظامی مهم ترین جنبه نقش بی‌بدیل حاج قاسم سلیمانی نبود. نقش اصلی وی معماری راهبرد بازدارندگی نوین جمهوری اسلامی ایران بود. آن‌چه دشمنان ایران را هم چنان مبهوت خود کرده هنر شهید سلیمانی در طراحی مقاومت شبکه‌ای شده در سطح منطقه بود. بازدارندگی نوین که وی طراح و مجری آن بود هم بال نظامی و قدرت سخت‌افزاری داشت هم بال ایده‌ای و قدرت نرم. شهید سلیمانی مبدع جغرافیای مقاومت بود، فضایی که ویژگی شبکه‌ای داشت و در کنار دیگر شبکه‌های مقاومت جهانی (عمدتا در مقابل سرمایه‌داری)، در منطقه غرب آسیا شکل گرفت. راهبرد وی فقط تقویت قدرت نظامی نبود بلکه در کنار آن سعی کرد در جغرافیای مقاومت یعنی ایران، افغانستان، عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و یمن، قدرتی ایجاد کند که سلسله مراتبی نبود، بستگی داشت به ارتباط میان مکان‌ها و متکثر و مولد و دگرگون‌کننده حیات اجتماعی و جوامع منطقه و در نهایت تاریخ‌ساز، بود. در شبکه‌ای که شهید سلیمانی ساخت، افزون بر بعد نظامی میان کشورهای حوزه جغرافیای مقاومت، ابعاد هویتی نقش کلیدی و محوری را داشت. کنشگران در تضاد با سلطه به شکلی همدلانه و مبتنی بر یک هویت و به صورت آگاهانه عمل می‌کردند. در این مقاومت شبکه‌ای نیروهای نظامی افغانستان و پاکستان و ایران و عراق و سوریه و یمن و غیره در کنار هم و همدلانه با تکیه بر یک هویت مشترک می‌جنگیدند. در جغرافیای مقاومت شبکه‌ای که شهید سلیمانی مبدع آن بود ملیت و قومیت نقش نداشت بلکه اخوت و برادری اسلامی بود که مهم‌ترین عامل انسجام و وحدت رویه بود. مقاومتی که شهید سلیمانی رقم زد یک همکاری موقت راهبردی یا غیرراهبردی نبود که معمولا حرفه‌ای و مکانیکی و موقتی‌ست و میان دولتها شکل می‌گیرد بلکه شکل‌گیری یک هویت واحد در عرصه جغرافیای منطقه بود که هر چند متشکل از نیروهایی از مرزبندی‌های ملی بود اما رنگ و بوی ملیت نداشت بلکه مبتنی بر روابط و مناسبات انسانی بود و این ویژگی بود که آن را موثر نموده بود و موجب تداوم آن شد. مقاومتی که شهید سلیمانی ایجاد کرد مقاومتی از نوع مخرب نبود بلکه مقاومتی زاینده و بالنده و آگاهانه بود که ویژگی شبکه ای داشت و امری کاملا جدید بود و لذا دشمنان را مبهوت قدرت خود ساخت. هر چند انقلاب اسلامی به هدف ایجاد مقاومت جهانی در مقابل استکبار شکل گرفت اما این هدف به دست شهید سلیمانی عملیاتی گشت. ویژگی انسانی و زاینده و بالنده این جغرافیای مقاومت بود که حاج قاسم را به معنای واقعی سردار دلها نمود و مقاومتی به معنای کامل شکست ناپذیر ایجاد کرد و دشمن حرفه‌ای این را به خوبی تشخیص داد و به همین دلیل وی را ترور کرد. اما اشتباه راهبردی دشمن این بود که زایندگی و بالندگی این جغرافیای مقاومت را درک نکرد و با تصور مکانیکی خود مبنی بر این که مقاومت شکل گرفته حول و حوش یک فرد و شخصیت است و لذا نابودی آن شخص می تواند آن مقاومت را فرو بریزد وی را به شهادت رساند. مقاومت انسانی اسلامی شکل‌گرفته توسط شهید سلیمانی نوری‌ست که خاموشی ندارد. از این روست که مدعی هستیم بازدارندگی نوین جمهوری اسلامی ایران هر چند باید پشتوانه نظامی داشته باشد اما بعدی انسانی و هویتی به خود گرفته که موجب اصلی تداوم آن خواهد بود.